زودتر از اینها باید میمردم
دمدمای صبح
آوریل یا ژانویه
درست یادم نمانده...
صدای قناریهای مرده در گلو
سهم بزرگ من بود
برای ماندن
در شهری که زادگاهم نیست
زودتر از اینها باید میمردم
لطفاً چشمهای مرا ببندید
و جای گلوله را از گلوگاهم پاک کنید
مردن آنقدرها که میگفتند
سخت نبود.