غزل غزل ز نگاهت ترانه میریزد
ز چشمهای سیاهت ترانه میریزد
تو صبح صادق وصلی که بعد از این شب تلخ
ز روشنای پگاهت ترانه میریزد
منم غریب بیابان، تویی چو یوسف مصر
که عاشقانه ز چاهت ترانه میریزد
شب سیاه مرا باز نور باران کن
تو کز تلألؤ ماهت ترانه میریزد
شبی گذشت و کسی یاد صبح وصل نکرد
سکوت کردی و آهت ترانه میریزد