از باد پوزش می خواهم
که بیشتر از آنکه
در گیسوان بید وزیده باشد
آواره شعر های من شده ست
از خورشید نیز
که هر جا شد؛
به خاک و خون
در سکانس تکراری غروب کشیدمش…
و از اداره هواشناسی!
که بر اساس حال و هوایم
ابرها را استخدام کرده ام تمام وقت
و روز آفتابی را
تا ابد فرستاده ام به تعطیلات…